جدول جو
جدول جو

معنی یک لنگه پا - جستجوی لغت در جدول جو

یک لنگه پا
(وَ / وِ گُ وَ / وِ کَ دَ)
یک لنگ پا. بر یک پا.
- یک لنگه پا ایستادن، مصراً پافشاری کردن. با پافشاری. مصراً.
، دست تنها. کسی که بدون کمک و معاون کاری را که قاعدتاً به دستیار و معاون نیازمند است انجام دهد. (از: فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
یک لنگه پا
دست تنها کسی که بدون کمک ومعاون کاری راکه قاعدتا به دستیار و معاونی نیازمندست انجام دهد: ازصبح تاحال من یک لنگه پا ایستاده و این مهمانی را برگزار کرده ام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ لِ گِ)
یک پا. بر یک پا.
- یک لنگ پا ایستادن، بر یک پا ایستادن. (یادداشت مؤلف). یک لنگه پا ایستادن.
- ، مصراً ابرام و پافشاری کردن
لغت نامه دهخدا